الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

همه بسیجی های من

چهارشنبه, ۲۲ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ق.ظ

وقتی دور هم می نشینند و خاطره و می گویند، احساس می کنی دارند در مورد نبرد نرماندی حرف می زنند نه جبهه های جنگی که در فیلم ها دیده ای و راویان راهیان نور برایت تعریف کرده اند. از ترسهایشان میگویند، از فرارها، از خشونتهایی که دیده اند و گاهی انجام داده اند، از لحظاتی که دلشان برای دشمن سوخته، از شبهای پر اضطراب عملیات و روزهای سخت محاصره. به خودت میگویی اگر بسیجی اینها هستند پس آن سید و حاجی های روحانی و فرشته سان کجا بوده اند. وقتی از پدرم و دوستانش میپرسم پس این نماز شبها و اشک و ناله ها که در فیلم ها هست کجا بوده می گویند: بله رزمندگان زیادی بودند که حتی لحظه ای از یاد خدا غافل نمی شدند، اما همه ما مثل هم نبودیم.

وقتی از مهدی زین الدین حرف می زنند از یک دنده و زبل بودنش میگویند. انگار شهید جدیدی است. میگویند او بود که از پس بچه قمی ها بر می آمد و همه را عاشق خود کرده بود. به سراغ مابقی شهدا هم که می روند همین است. خدا بیامرزی می گویند و با افسوس از خاطرات و خصوصیاتش می گویند. تازه می فهمی که آن کتاب هایی که برای شهدا می نویسند راست است اما همه شخصیت آن ها نیست.

بهشان می گویم: برای چی رفتید جبهه و درس نخواندید تا امروز وزیر و سفیر و وکیل بشوید؟ می گویند: داشتند مردممان را میکشتند، خاکمان را میگرفتند انقلابمان را نابود میکردند تو بودی نمیرفتی؟ گور پدر این چیزایی که تو میگی. حتی جوابهایشان با امروزیها فرق دارد. آنها برای همان چیزهایی به سوی مرگ رفتند که برای هر انسانی در تمام دنیاها و زمان ها ارزش دارد.

وقتی با این کهنه سربازهای خمینی صحبت می کنی تازه احساس می کنی که چه قدر ما و آنها به هم شبیه هستیم. تازه می فهمی چه قدر انسان های معمولی و صاف و ساده ای بوده اند. تازه میفهمی جنگ چه قدر وحشتناک است، چه قدر برای آنها که به مقابله با آن رفتند گران تمام شده و چه سختی هایی را تحمل کرده اند. همه آنها مثل کاوه و فریدون و رستم آن قدیم ها و عباس میرزا و ستارخان و باقرخان این جدیدترها فرزندان همین وطن اند و به همان دلایلی که آنها به دفاع از میهن برخاستند از دین و ناموس و وطن خود دفاع کردند. آنها عزیزترین فرزندان این خاک اند.

۹۵/۰۲/۲۲
سراج الدین

نظرات  (۳)

من جانم را فدای عشقم میکنم و عشقم را فدای آزادی
آزادی کشورم
آزادی دین
آزادی عقیده و...
پاسخ:
سراج الدین:
فدای چیز خوبی می کنید. می ارزد
۰۱ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۳۲ -- رجعت صدر --
سلام

عید عظیم نیمه شعبان بر همه نویسندگان الدین مبارک
ان شاء الله که این عید به ظهور و دعای حضرتشان بر همه عالم عید باشد

و بعد این که....
دیدم این پست خیلی مهجور مانده...

حقیقت این است که اگر از من بپرسید، من یا شاید خیلی از جوان ها همین شخصیت های معمولی و ساده و خاکی را بیشتر از آن اسطوره ها و قهرمان های افسانه ای بدون نقص دوست داشته باشیم...

بحث قابل باور بودن یا نبودن مطرح نیست...

برای من شاید یک آدم معمولی که مثل ما حرف می زند، مثل ما زندگی می کند، مثل ما برای آرزوهایش تلاش می کند، دلبسته می شود، مثل ما دلتنگ می شود...عاشق می شود مثل همه ما از مرگ- این عجیب ترین راز زندگی هر انسان- می ترسد... از صدای مهیب انفجار شوکه می شود... از دیدن خون و زخم همرزمش دل آزرده و غمگین می شود...برای بهانه های زمینی گریه می کند... دست و دلش می لرزد
حتی
فکر فرار از معرکه به سرش می زند...
یا یک جاهایی تردید می کند

ولی با همه این ها... این ترس ها و دلهره ها و دل آزردگی ها را به جان می خرد و برای دفاع از دین و شرافت و وطن و باورهایش می ایستد و دفاع می کند
بسیار قابل احترام تر است از
یک سوپرمن اسطوره ای بی احساس...
که از هیچ چیز و هیچ کسی نمی ترسد
از هیچ سختی و مشقتی خم به ابرو نمی آورد
دلبسته خانواده و فرزندانش نیست و شبانه روز در حال جنگیدن است... زخمی می شود ولی
نمی داند درد چیست؟
خواب به چشم هایش نمی آید
دچار اضطراب و تردید نمی شود
در برابر همه دشمن ها می ایستد
به این دنیا و ما فیها هیــــچ دلبستگی ندارد و
و در نهایت هم مثل یک قهرمان باورنکردنی،
 ایستاده می میرد!!!
پاسخ:
سراج الدین:
بنده خیلی خیلی تشکر می کنم از شما بابت این که این پست رو از مهجوریت در آوردید
همدل و همزبان هستیم
می بینم که جناب سراج الدین هم در. امر مزاح و کنایات دست کمی از باقی الدینی ها ندارند: ))

مقصودم عنوان پست بود-همه بسیجی های من- نه صرفا پست شما... 
پاسخ:
سراج الدین:
راستش منظورم از عنوان این یادداشت این بود که بسیجی هایی که میشناسم اینطوری ان.
این که بنده رو در مزاح و کنایه در حد مابقی دوستان دونستید برام خوشحال کننده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی