الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۷ مطلب در خرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

دو موضوع را باید از یکدیگر جدا کنیم: یکی آغاز و پایان ماه رمضان و مساله استهلال, و دیگری شب قدر.

اینکه مبنای شروع و پایان ماه چیست و ملاک رویت ماه چشم مسلح است یا غیرمسلح و یا اینکه افق مشترک داریم یا افقهای متفاوت, مساله ای فقهی است و هرکس میتواند یکی از این مبانی را بپذیرد یا از مجتهدی که به او اعتماد دارد تقلید کند. هرکس هم به وظیفه اش عمل کند عندالله حجت دارد ولو اینکه دیرتر از دیگری روزه بگیرد یا زودتر از دیگران عید فطر را احراز  کند و روزه نگیرد.

اما مساله شب قدر یک حقیقت است و ربطی به نظر فقهی دیگران ندارد. شب قدر یک شب است و اساسا ارتباطی ندارد که طبق نظر چه کسی عمل شود. اینکه مثلا بگوییم شب قدر مقلدین فلان مرجع شب شنبه است و شب قدر
مقلدین آن مرجع شب یکشنبه است حرف اشتباهی است و اساسا شب قدری ربطی به نظر فقها ندارد. همچنین اینکه مثلا گفته شود شب قدر مردم ایران و عراق با یکدیگر تفاوت دارد هم حرف نادرستی است.

لذا این عرف رایج که هرکسی صرفا طبق مبنای مرجع خودش شب قدر میگیرد عرف غلطی است. ما نمیدانیم در عالم واقع کدام نظر فقهی برای استهلال صحیح است فلذا نمیتوانیم شب قدر را دقیق تشخیص دهیم. لذا با توجه به عظمت شب قدر و فضیلت بی حد و اندازه اش, چاره ای نیست جز اینکه احتیاط کنیم و طبق هردومبنای فقهی اعمال شب قدر را انجام دهیم.
حتی اگر حوصله و توان نداریم که 6شب را به عنوان شب قدر درنظر بگیریم, حداقل شب بیست و سوم (که محتمل ترین شب است) را طبق هر دو مبنا احیا بگیریم و اعمال آن را به جا آوریم.


پ.ن: امسال اگر بخواهیم احتیاط کنیم, علاوه بر تقویم اصلی, باید فردایش را هم احیا بگیریم

۵ نظر ۲۵ خرداد ۹۶ ، ۰۸:۳۱
شرف‌الدین


عرضم به محضر سالار خودم ما چارتا توله بودیم.

یکی از یکی تخس تر.

من سومی بودم.

بزرگه اسی بود خدا بیامرز.

جوون مرگ شد.

عمرش وصال نداد به شراکت.

دور از حالا مث خودت آقا.

خلاصه کنم اون اگه بود الان بغل من نشسته بود پشت به پشت سیگار میکشید.

حرصی بود بسکه.

من نه. دنیا به هیچ جام نیست.

بی غیرت نیستما نه!

مال دنیا ارزششو نداره.

الغرض سر مراسم چهل همین اسی بود که ابی اومد بیخ گوش من فکرشو گفت.

ابی ته تغاری آقام خدابیامرز بود.

به جای سیبیل آقامون ریش دائیه رو ارث برده برده بود با اون کتابی حرف زدنش.

قشنگ ده بیست سی دقیقه دم گوش من وز وز کرد تا خوب پختم.

اولش از بدهیای اسی گفت.

از خمس نداده ش.

از نمازای نخونده و روزه های نگرفته ش.

بعدم از فشار قبر و عذاب اون دنیا و حق الناس و حق الله و حق المعامله و هرچی دین به گردن داآش مون میشد باشه.

بعدترش هم منو برد تو اتاق پنجدری که همه طلبکارا نشسته بودن.

یه آخوندی هم که قرار بود نماز روزه ها رو ادا کنه دیدم فک کنم.

یه کاغذی گذاش جولوم. 

طوماری بود.

اسم کل تهرون توش بود با کلی عدد و رقم جلوشون.

یه رقم کلونی هم ته برگه زده بودن به اسم جمع کل.

هرچی حساب کردم دیدم کل دارایی اون مرحوم به بدهیاش قد نمیده.

از ناراحتی ش بغض بیخ گلومو چسبید و نم اشک اومد تو چشام که حرفشو زد.

بهم گفت برادر الان شما وکیل اون مرحومی یا بایست اون تو آتیش بسوزه یا پولش.

به ابی گفتم داشی یه وکالت نومه بهت میدم میشی آتیش به اختیار

دیگه توئی و روح اون مرحوم.

دو قواره زمینم خودم گذاشتم تنگ مایملکش.

باقی هم مهر بود و امضا و انگشت و شاهد و سلام و صلوات.

خدا به سرشاهده اصلن فکرشم نمیکردم این همه آدم اجیر شده خودش باشن.

اینجوری شد که الان شما مث شاخ شمشاد واستادی جولو ما داری به قول خودت تفهیم اتهام میکنی.

هرچند این وسط ما نفهمیدیم با اون کلاهبرداری ابی از من مسئولیت ما این وسط چیه؟

مرگ که مال همه س.

ولی راستیتش فک میکنم تو این دنیا نباس دیگه بدهیای اسی دخلی به من داشته باشه.

باس داشته باشه...؟؟؟

۳ نظر ۲۱ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۵۵
عماد الدین

شاید هیچ موضوعی در جمهوری اسلامی به اندازه امنیت اهمیت نداشته باشد و کمتر موضوعی باشد که مسئولین نظام به اندازه امنیت برای آن بی حساب هزینه کنند. با این حال ۱۲ کشته و ۴۵ زخمی در حملات تروریستی به مجلس و حرم امام خیمنی نشان داد که افسانه امنیت همیشگی و پایدار قابل نقض است و این سوال را پیش آورد که در کجای سیاست گذاری ها اشتباه شده است که برخورداری از امنیت به مفهوم پایدار آن زیر سوال رفته است ؟


 مولفه های امنیت ملی را در یک نگاه ساده می توان به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول "عوامل فراگیر" است. این عوامل که در اثر اتفاقات جهانی و یا حوادث طبیعی شکل می گیرند بر امنیت ملی کشورها تاثیر دارند اما کنترل آنها در اختیار کشورها نیست. دسته دوم عوامل ناشی از وضعیت جغرافیایی، سابقه تاریخی، بافت و ترکیب جمعیتی و از این قبیل است که تغییر آنها در زمان محدود و معین، به سختی ممکن یا ممتنع است. 


دسته سوم را عواملی تشکیل می دهد که با مدیریت دولت و روش‌های علمی، قابل تعدیل و در نتیجه، موجب ارتقای امنیت ملی می‌باشند؛ مانند افزایش اشتغال، ایجاد رفاه، توسعه، دموکراسی، حکومت قانون، امنیت اقتصادی، انسجام فرهنگی-اجتماعی، وحدت ملی در بعد داخلی و در بعد خارجی، برقراری صلح، حسن رابطه با همسایگان، افزایش توان اقتصادی و نظامی در صحنه بین‌المللی. این عوامل به صورت بلاواسطه یا مستقیم در امنیت ملی اثر می گذارند.


در طول سالهای گذشته از میان تمام مولفه های موثر که قابلیت مدیریت آنها وجود داشته است (دسته سوم)، بیشترین تاکید بر روی این راهبرد قرار گرفت که خطوط پدافند ایران از مرزها به خاک کشورهای همسایه برده و با دشمن در کشورهای همسایه مبارزه شود. در نتیجه بسیاری از مولفه های مهم دیگر اگر نگوییم مورد غفلت قرار گرفتند، می توانیم ادعا کنیم که نسبت به آنها کم توجهی شد.


برای فهم بهتر عوامل داخلی در دسته سوم مولفه های امنیت ملی می توان به مشارکت مردم سیستان و بلوچستان در انتخابات اشاره کرد. اینکه در دو انتخابات گذشته استان سیستان بیشترین رای را به روحانی داد، نشان دهنده امید این مردم به راه حل های سیاسی برای تحقق مطالباتشان است (مولفه حکومت قانون و دموکراسی). این امر در کنار رویکرد ضد داعشی رهبران سنی مذهب این منطقه (انسجام فرهنگی و وحدت ملی) تاثیر مهمی بر امنیت داخلی ایران داشته است. کافی است امید این مردم به راه حل سیاسی قطع شود و پذیرای داعش شوند تا متوجه شویم چه قدر مهار داعش می تواند سخت باشد.


در بعد خارجی هم سررشته تمام درگیری های منطقه به جنگ نیابتی ایران و عربستان باز می گردد. بی توجهی به ترمیم روابط با همسایگان،  تنش زدایی با ایشان و تاکید بر مواجهه تمام قد، نتیجه اش می شود تلاش تمام قد آنها برای بازگرداندن خطوط پدافند به داخل ایران و به قول خودشان انتقال معرکه به داخل ایران. صرف جنگ نیابتی نمایند ضامن امنیت پایدار باشد.


اگر میخواهیم امنیت به طور پایدار برای کشور فراهم شود لازم است به تمامی این مولفه ها به صورت متوازن توجه کنیم و با صرف منابع در یک بخش و غفلت نسبت به مابقی، زمینه نا امنی های بعدی را فراهم نکنیم.

۱ نظر ۱۸ خرداد ۹۶ ، ۰۴:۳۱
سراج الدین

اگرچه به ما گفته بودند که خانه به صورت اجاره در اختیار یک زن و شوهر تازه ازدواج کرده است اما در که باز شد اثری از خانه تازه عروس دیده نمی شد. تقریبا وسیله خاصی در آن خانه 65 متری نبود. تمام آنچه که در یک نظر دیده می شد یک فرش بود، یک مانیتور که کار تلوزیون را می کرد، یخچال و گاز بسیار ارزان قیمت و  تا دلتان بخواهد کتاب دینی که دور تا دور خانه چیده شده بود. از نحوه پهن شدن کتاب ها روی زمین فهمیدم زن و شوهر هر دو مشغول مطالعه بوده اند و هر دو طلبه اند.


وقتی تصمیم گرفتم در یکی از محله های ارزان قیمت قم خانه بخرم تقریبا هر روز این صحنه را می دیدم. برای منی که از کودکی با جمع های طلبگی ارتباط داشته ام صحنه غریبی نبود. اما به تازگی تجربه ای برای من اتفاق افتاد که درک من را از زندگی طلبگی عمیق تر کرد. هر هفته با گروهی از دوستان به فوتسال می رویم که برای هر نفر 5 هزار تومان تمام می شود. یکبار یکی از بچه ها پیش من آمد و گفت 5 هزار تومان خیلی گران است. اگر از طلبه ها 3500 تومان بگیری من دوستان طلبه زیادی دارم که دوست دارند بیایند. من موافقت کردم و در هفته های بعد با کمال تعجب دیدم 5 تا 7 نفر با او می آیند که هفته های قبل به خاطر 1500 تومن نمی آمدند


برخلاف باور اکثر مردم زندگی طلبگی علی رغم همه حمایت های جمهوری اسلامی همچنان با فقر و تنگدستی همراه است. زندگی بیشتر طلاب به شهریه ای وابسته است که در بیشترین حالت (سیدِ معیلِ سطح 4) به سختی به٥٠٠ هزار تومان هم می رسد و اینکه همین شهریه اندک با چه روش نامناسبی پرداخت می شود داستان غم انگیزی است.

 غیر از شهریه اکثر طلاب از کار در موسسات حوزوی نیز درآمد اندکی کسب می کنند. این موسسات با کمترین حقوق ممکن از انگیزه های مذهبی و نیاز مالی طلاب سوء استفاده می کنند و کار خود را پیش می برند. برخی روحانیون نیز به عنوان کارمند در ادارات مشغول هستند که شرعا نباید شهریه دریافت کنند


گروه اندکی از همین طلاب کارمند هستند که از طریق کسب مناصب بالای دولتی، اوضاع مالی خیلی خوبی پیدا کرده اند و جامعه با دیدن اینها برای آن اکثریت ضعیف حوزه حکم صادر می کند. اکثر طلاب زندگی مالی بسیار سختی دارند. دلیل اینکه علی رغم این سختی ها مردم ذهنیت دیگری از زندگی طلاب دارند این است که طلبه فقر را رنجی مقدس می داند و از آن گلایه نمی کند. به علاوه اکثریتشان گلایه کردن از مشکلات اقتصادی را تضعیف نظام دینی می داند و همین علاقه به دین باعث می شود از نظامی که آن را دینی می داند تمام قد دفاع کند


همین دفاع بی قید و شرط و صددرصدی در کنار زندگی مرفه آن معدود روحانیون دولتی که قرار می گیرد باعث می شود مردم همه را یک کاسه کنند و بگویند روحانیون همه در منافع مالی حکومت سهیم هستند. اما واقعیت بسیار متفاوت است و ای کاش طلبه ها از این بخش از زندگی خود برای مردم بیشتر بگویند.

۷ نظر ۱۵ خرداد ۹۶ ، ۱۹:۴۱
سراج الدین

مثلا مقدمه:

1-ممکن است کسی از شخص احسان علیخانی خوشش نیاید. مثلا با اخلاق یا قیافه اش حال نکند! من اصلا با این بُعد قضیه کاری ندارم. اما میخواهم از برنامه ماه عسل دفاع کنم. برنامه ای که اگرچه علیخانی تهیه کنندگی و  اجرا میکند اما ربطی به شخصیت خودش ندارد. مثلا همین آدم برنامه سه ستاره را تهیه و اجرا میکند اما من اصلا خوشم نمیاید. پس بحث راجع به احسان علیخانی نیست، راجع به برنامه ماه عسل است.

2-دفاع از ماه عسل به معنای دفاع از تک تک برنامه ها و همه مهمانهایش نیست.

3- قبول دارم که برنامه هایی که راجع به مستضعفین است گاهی بد اجرا میشود و به کرامت آنها خدشه میشود. 

 

و اما بعد

الان مهمترین برنامه های گفتگو محور تلویزیون که حالت شوی تلویزیونی دارند "خندوانه" و "دورهمی" هستند. مهمانان این برنامه ها (به خصوص دورهمی) یا بازیگران اند، یا خواننده ها و یا فوتبالیست ها. آدمهایی که گاهی در حیطه فعالیت خودشان درجه چندم محسوب میشوند و اغلب خوشیفتگی و خود مهم پنداری کاذب دارند. این برنامه ها هم بسیار به خوشیفتگی و خود مهم پنداری این افراد کمک میکند. این برنامه ها دچار سلبریتی زدگی احمقانه ای شده اند که نتیجه اش صرفا باد کردن و برجسته کردن آدمهایی هست که فوق العاده معمولی و بی اهمیت اند.

کاری که ماه عسل کرد این بود که مهمانهایش را از بین مردمی انتخاب کرد که هیچ جا دیده نمیشوند. افرادی که قهرمانهای واقعی هستند و گاهی یک موی سرشان به کل ایل و تبار مهمانهای دورهمی و خندوانه می ارزد. ماه عسل نشان داد که میشود قصه های مردم را طوری دید و روایت کرد که علاوه بر مفید بودن، در اوج جذابیت باشد. ماه عسل ثابت کرد که میشود از راحت طلبیِ دعوت از آدمهای مشهور عبور کرد و با کمی زحمت و برنامه ریزی افرادی را پیدا کرد که داستانهای جذاب دارند و در هیچ تریبونی جایگاه ندارند. ماه عسل  نشان داد که بین همه ما ماجراهایی وجود دارد که کسی به آنها توجه نمیکند اما مهم و جذاب هستند.

اینکه فلان بازیگر آشپزی بلد است یا نه، فلان خواننده وقتی حوصله اش سر می رود چه کار میکند، فلان فوتبالیست احساس خوشبختی میکند یا نه؛ هیچ ربطی و هیچ فایده برای هیچکس ندارد. تنها به آن فرد این توهم را میدهد که جزئی ترین مسائل زندگی اش برای دیگران مهمراست.  ماه عسل  از این جفتگیات و خزعبلات عبور کرده و رفته است سراغ مردمی که بودجه صداوسیما رو میدهند اما هیچ جایگاهی در صداوسیما ندارند.

دم همه شان گرم و خدا قوت

۶ نظر ۱۰ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۲۳
شرف‌الدین

هر سال ماه رمضان که شروع می شود جواب های متعدد و جالبی به این سوال داده می شود. تحقیقات علمی متعددی که دانشمندان غربی در مورد روزه انجام داده و فواید فوق العاده روزه را برای سلامتی تایید کرده اند بخشی از این استدلال ها هستند. جدای از اینکه هرگز برای این پژوهش ها مستندی ارائه نمی شود این سوال بی پاسخ می ماند که اگر ارزش روزه به حفظ سلامت است تفاوت روزه با رژیم های غذایی چیست؟

برخی دیگر می گویند روزه برای این است که با درد فقرا آشنا شویم. اما کسی که از حاضر بودن غذا در موقع افطار مطمئن است چطور می تواند درد فقرا را درک کند؟ قصد ندارم دلایلی که برای روزه گفته می شود را مرور کنم و بعد یکی یکی آنها را ردکنم.  سوال من این است که چرا تلاش می کنیم برای روزه دلایل سطحی دست و پا کنیم در حالی که مولانا هدف اصلی روزه را در قرن هفتم گفت و داستان را تمام کرد:

این دهان ب‍‍ستی دهان‍‍ی باز ش‍‍د
تا خورن‍‍ده لق‍‍مه‌های راز ش‍‍د

 

لب فروب‍‍ند از طعام و از شراب

سوی خوان آسمانی ک‍‍ن شتاب

 

گر تو ای‍‍ن ان‍‍بان ز نان خالی کن‍‍ی

پر ز گوهرهای اج‍‍لالی کن‍‍ی

 

طفل جان از شیر شی‍‍طان باز ک‍‍ن

بعد از آن‍‍ش با مل‍‍ک انباز ک‍‍ن


چ‍‍ند خوردی چرب و شی‍‍ری‍‍ن از طعام

امتحان ک‍‍ن چ‍‍ند روزی در صیام

 

چ‍‍ند شب‌ها خواب را گ‍‍شت‍‍ی اسی‍‍ر

یک شب‍‍ی بی‍‍دار ش‍‍و دول‍‍ت بگی‍‍ر


آغاز این ماه مبارک، ماه آزادی و رهایی از خود را به همه پاکدلان عالم تبریک عرض می کنیم.


۳ نظر ۰۵ خرداد ۹۶ ، ۲۳:۵۴
سراج الدین

 

همراهی همسران مقامات سیاسی مساله جدیدی نیست و بسیار دیده ایم که روسای جمهور در سفرهای کاری خود خانواده خود را به همراه می برند. این همراهی گاهی صرفا تشریفاتی است و گاهی توام با دخالت خانواده رییس جمهور در مسائل است.

ملانیا و دختر و دامادش در سفر به عربستان همراه ترامپ بودند و دیدیم که در جلسات کاری رسمی حضور داشتند. ملانیا از چندین مرکز بازدید کرد و برای عده ای سخنرانی کرد.حال این سوال به ذهن متبادر می شود که اساسا اگر قرار باشد کسی برای یک کشور تصمیم بگیرد و  در جلسه ای دیپلماتیک شرکت کند و برای دیگران سخنرانی کند باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟ آیا به صرف نسبت خانوادگی میتوان ادعای فهم سیاسی کرد؟ اگر کسی فقط یک ترم در دانشگاه لیوبلیانا درس بخواند و بعد ترک تحصیل کند و به شغل شریف مانکنی مشغول شود و صرفا به خاطر زیبایی همسر یک تاجر پولدار شود و سپس شوهرش رییس جمهور شود، فهم و دانش و شایستگی لازم را دارد که در عرصه سیاسی نقش آفرینی کند و برای دیگران سخنرانی کند؟

مگر دانش سیاسی و دیپلماتیک ایدز است که از طریق روابط زناشویی به دیگران منتقل شود؟!

۶ نظر ۰۲ خرداد ۹۶ ، ۲۱:۵۸
شرف‌الدین