الدین

"الدین" در ابتدا یک وبلاگ گروهی بود. بعد از فیلتر شدن، یکی از نویسندگانش آن را با آدرس جدید در بلاگفا ادامه داد. این وبلاگ مجددا در فروردین 95 گروهی شد و به "بیان" مهاجرت کرد. بخشی از مطالب وبلاگ قبلی نیز به اینجا منتقل شد.
وجه تسمیه "الدین" این است که انتهای نام مستعار تمام نویسندگان "الدین" دارد. لذا نه این وبلاگ تنها به مقوله دین خواهد پرداخت و نه خدای نکرده نویسندگان ادعا میکنند نورانیت و شرافتی برای دین به ارمغان آورده اند

آدرس کانال تلگرامی:
https://telegram.me/aldin_blog_ir

۸ مطلب توسط «شهاب الدین» ثبت شده است

بعد از انتشار یادداشت «امام صدری که آنها می گویند» با دوست خوبم سراج الدین صحبت کردم. او نسبت به نیمه دوم یادداشت انتقاداتی داشت و میگفت بیشتر«شهاب الدین» است تا «امام موسی صدر»! خلاصه حرفش این بود که متن بیشتر مدعیات و علایق شهاب الدین است و به اندازه کافی دلیل و مدرک ارایه نشده است. این پست به پیشنهاد سراج الدین منتشر می شود. در این پست، روش استنباط حکم دینی توسط امام موسی صدر به عنوان یک مجتهد، در مقایسه با نظر و روش استنباط یکی از روشنفکران دینی طرح شده است. اگر من خوب نوشته باشم شما قاعدتا بعد از خواندن این مطلب به خوبی خواهید دانست که چرا راه امام صدر و روشنفکران دینی دو راه مختلف است. لطفا بخوانید:

 «مجتهد، مستنبط حکم الهی است»: امام صدر خوبی و فضیلت بسیار دارد. اما در این مختصر می خواهیم از فقاهتش بگوییم. از دقت و حساسیتش در تبیین دو اصل مهم در استنباط و عرضه حکم دینی. می دانیم که امام به عرضه نظرات نو و نادر مشهور است. اما آیا این «نو» بودن به معنی نبودن این آرا در شریعت اسلام است؟ امام صدر تاکید دارد که نه! آیا روشن‌بینی و به اصطلاح روشن‌فکری او در استنباط حکم دینی بدان معناست که او نیز مثل بعضی ابنای زمان ما چیزی را تشریع می کند؟ آیا مصلحت امت را او می سنجد و حکمی ابداع می کند؟ آیا او حکم قرآن را نسخ موقت می کند؟ بیایید پاسخ سوالاتمان را از خودشان بگیریم:
« اجتهاد یعنی تلاش فراوان و در حد وسیع برای به دست آوردن حکم شرعی از ادله شرعی. این سخن بدین معناست که مجتهد، قانون‌گذار نیست و قوانین شرعی را تغییر نمی دهد، بلکه توان خود را برای استنباط احکام و اجرای آن بر موضوعات صرف می کند...بسیار اتفاق می افتد که موضوع، امری جدید است و در زمان پیامبر و ائمه نظیر نداشته است. در این مورد مجتهد تلاش دارد که حکم این موضوع را از قوانین و اصول کلی به دست آورد. به عبارت مختصر، نقش مجتهد دریافت حکم خداوند برای موضوعات است و نقش وی نه ملاحظه و رعایت مصلحت و یا اوضاع و احوال است و نه وضع قانون و یا حکم جدید...اجتهاد حرکتی است فکری و مجتهد، استقلال در رای دارد، و تلاشی است برای اجرای احکامی که استنباط شده اند در زندگی پیشرفته بشری. البته، با حفظ چارچوب الهی احکام و اگر مجتهد به این چارچوب مقید نشود، حکم دینی مفهوم و اساس خود را از دست می دهد، زیرا جوهره دین، الهی بودن و صادر شدن آن از جهان غیب است. اگر ما از این غیب منقطع شویم و احکام را بر اساس مصالح و اوضاع و احوال استنباط کنیم، در این صورت حکم دینی نیست، بلکه صرفا قانونی است که بشر وضع کرده است.» [1]

اگر اینطور است که امام می گویند پس چرا عده ای می گویند که بعضی نظرات ایشان نو و نادر است؟ ایشان در بالا اشاره کردند که «بسیار اتفاق می افتد که موضوع امر جدیدی است». غیر از «موضوع» ایشان در این زمینه توضیح دیگری هم دارند:
« این ایمان به غیب که انسان بدان نیاز دارد، نباید با خرافه ها و افسانه ها مخلوط شود و یا سبب دردسر برای وی و مانع رسیدن وی به کمال شود. ما خواستار غیبی هستیم که تصویری حقیقی و سرشار از خیر و زندگی و زیبایی از جهان عرضه کند، جهانی که بر پایه حق و عدالت بنا شده باشد.»[2]

بله امام صدر حکم خدا را از بند خرافه‌ها و افسانه ها و تنگ‌نظری ها و سنت‌های عصری رها می کند و چون بعضی چنین نمی کنند و در نتیجه درباره برخی موضوعات به جای حکم خدا حکم مقید به خرافه را اعلام می‌کنند نظرات امام صدر نو و نادر به نظر می رسد.
امام صدر علاوه بر ادله دینی دلیلی عقلی نیز بر این تقید خود عرضه می کنند و به ما می گویند که چرا عالم دینی نباید مثل یک دانشور عرفی از پیش خود چیری را بر حکم دینی تحمیل کند:
«همه می دانیم که ایمان به غیب نقش مهمی در زندگی آدمی ایفا می کند و موجب می شود که دین جایگاهی ویژه در برابر علم و فلسفه و حقوق و اخلاق داشته باشد. امروزه و در قرن بیستم، انسان بیش از هر زمانی نیازمند ایمان به غیب است و نه نیازمند محصولات مدرن متزلزل زمانه، تا قلب او اطمینان و اعصابش آرامش یابد و تمایل های نامحدود وی تامین شود و نگرانی‌های فزاینده اش کاهش یابد.» [3]

امام صدر امام صدر است. او می داند که روشن‌اندیشی دینی قواعدی دارد و الا دینی نیست. پیام او به روشن‌فکران دینی زمان ما این است که حکم باید الهی باشد. و همو باز می داند که فقیه شجاع کسی است که ملاحظه خرافه‌ها وسنت‌های عصری را نکند و به دگم اندیشان نیز خطاب می کند که حکم الهی را از این بندها رها کنید.

اما و اما قاعده اول از نظر روشن‌فکران دینی حتی آنها که درس فقاهت خوانده اند دور مانده است. استاد محسن کدیور امروز در بیان نظرات خود [4] به وضوح سخن از نسخ موقت احکام قرآن می گوید و فهم مردم زمانه  را ضابطه نسخ موقت بعضی احکام قرآن معرفی می کند. کسی به گوش ایشان برساند که حضرت استاد! این دیگر حکم دینی نیست. حکم مردم زمانه است. حکم ماست. حکم شماست. فردا که فهم متزلزل مردم زمانه تغییر کرد باز هم باید شاهد نظرات جدید شما درباره نسخ بالعکس احکام قرآن باشیم؟! 

جناب آقای کدیور! کسی به مراتب فضل و علم شما شک ندارد. اما چه کنیم که «چون غرض آمد هنر پوشیده ماند...» وقتی بنا باشد مردم زمانه(دگراندیشان) از آرای ما - که از قضا وارد یک کارزار سیاسی هم شده ایم- خوششان بیاید باید هم چنین کنیم. متاسفم که بگویم همان قدر که نظرات شما در باب فقه سیاسی -به عنوان یک مستنبِط حکم الهی- روشن و متکی به متون و نصوص و سیره معصومین و آیات قرآن است در باب مسائل اجتماعی و بخصوص مسائل زنان ضعیف و متناقض است تا جایی که کودکی مثل من هم آن را تشخیص می دهد. سخن از «نسخ احکام قرآن» به همین راحتی؟! خوب است بدانید امام صدر چگونه با ظرافت و تیزبینی وقتی می خواهد از چند همسری بحث کند حساب نص قرآن را از سیره معصومین جدا می کند. [5] ائمه انسان بوده اند و در عصر خود می زیسته اند و ممکن است با قرائنی قسمتی از سیره پاک آنها را معطوف به اقتضائات و شرایط عصر و دوران آنها باشد اما آیا چنین برداشتی از آیات قرآن نیز ممکن است؟ اگر اعتقاد دارید جامعه مسلمین از اجرای احکام «نظام حقوق زن» در اسلام ناتوان است یعنی بعضی احکام را اجرا می کند و بعضی دیگر را ناقص اجرا کرده یا اساسا تعطیل می کند و در نتیجه به زنان ظلم می شود، این حرف دیگری است. اما متاسفانه نسبت به نص قرآن ادعاهایی را مطرح می‌کنید.

پی‌نوشت:

1 و 2 و 3  -  ماه نامه نسیم بیداری، شماره 22 ، آذر 90 ، صفحه 106 ، «فقه و اجتهاد از نگاه تشیع»

4 - بازخوانی حقوق زنان در اسلام، «عدالت مساواتی» بجای «عدالت استحقاقی»

5 - او این قاعده را تنها قابل تعمیم در جوامعی با شرایط خاص، مثلا شرایط پس از جنگ می دانست. با این اوصاف تاکید داشت:«قرآن در هیچ نص صریحی از جواز چندهمسری مطلق یاد نکرده است». امام صدر در مورد سیره معصومین در چند همسری نیز آن را مخصوص شرایط خاص دانست:«سیره پاک  پیامبر و سلوک اصحاب و امامان سیره ای عملی است و مطلق نیست و چون ادله لبی در اصطلاح علمای علم اصول می توان آن را به علل خاص و شرایط مشخص مخصوص دانست». موسی صدر ،  روح تشریع در اسلام ،  تهران ، نشر شهر ، 1387

۳ نظر ۰۹ شهریور ۹۵ ، ۰۲:۰۸
شهاب الدین

 

 

بسیار گفته شده که امام صدر موسیقی را حلال می دانست و موسیقی را دوست داشت، که راست است و حقا چنین بود. گفته شده که اهل کتاب را طاهر و پاک می دانست و با همین مبنا کسب و کار یک بستنی فروش مسیحی را با خوردن بستنی در مغازه او نجات داد، که این هم درست است. اما خیلی از حرف ها را نمی گویند یا کمتر بر آن تاکید می کنند، چون با امام صدری که ساخته اند جور در نمی آید.

کدام امام صدر؟ امام صدری که شبیه به «بودا» و ضد جنگ است یا امام صدری که امام مقاومت است ، که افواج مقاومت لبنانی را راه می اندازد، امامی که برای برقراری موازنه پای ارتش سوریه را به لبنان باز می کند. امامی که تشیع مساله و دغدغه او نیست، یا امامی که بر هویت خاص  شیعی خود و طایفه اش در جامعه اصرار می کند هرچند این هویت را بهانه تضییع حقوق دیگران قرار نمی دهد. امام صدری که مردد است و در گروه روشنفکران دینی پشیمان و شرمنده دسته بندی می شود و می خواهد همه احکام دین را برای خوشامد جهان جدید دست کاری کند ،یا امامی که فقیه است و از ثابت بودن احکام دین میگوید و حتی این را امتیاز دین می داند و معتقد است بشر در زمانه ای که علم هر روز متغیر می شود باید به جایی تکیه کند تا ارام بگیرد و آن احکام ثابت دین است. امام صدری که ما می شناسیم و امام صدری که آنها می گویند.
امام صدر در مکه بود. اگر امام صدر به مدینه می رسید بسیاری از سیاست هایش تغییر می کرد. البته روش امام صدر و شخصیت او قطعا نرم تر از رهبر کبیر انقلاب مرحوم امام خمینی و رهبر معظم انقلاب آیت الله خامنه ای است. اما و اما این به معنی مسامحه گر بودن امام صدر نیست. امام صدر خیلی بیشتر از کسانی که امروز طیف امام صدر خوانده می شوند، متعصب بر اصول بود، منتها با سیاست و تدبیر کار را پیش می برد.

امام صدر بر تاسیس مجلس اعلای شیعیان پافشاری می کند در حالی که دیگران تاسیس این مجلس را موجب تفرقه می دانند و می گویند نیاز جامعه تقریب و وحدت است، اما جواب امام صدر این است که تقریب قبل از تعریف و تثبیت هویت یک طایفه به معنی حل شدن و غرق شدن آن طایفه در دیگران است. او بالاخره مجلس اعلا را تاسیس می کند و از موضعی عزتمندانه وارد مباحث تقریبی می شود. امام صدر حتی در لبنان با اینکه با اهل سنت رابطه خوبی دارد وقتی بر یک کتاب -که نوشته یک مسیحی درباره حضرت زهرا است - می خواهد مقدمه بنویسد به قضیه فدک و غصب حق آن حضرت اشاره می کند. امام صدر از اذان ورژن شیعی نمی گذرد منتها با شیوه ارام خودش. امام صدر از مغرب شیعی نمی گذرد منتها با روش خودش.

سخنرانی امام صدر به مناسبت ورود آیت الله حکیم به لبنان واقعا غوغاست. در آنجا کاملا واضح فاصله خودش را معلوم می کند با کسانی که می خواهند مصلحت را به احکام دینی تحمیل کنند. از قوانین موضوعه بشری انتقاد می کند و می گوید فقیه حقوقدان نیست. فقیه مستنبط حکم الهی است. فقیه باید به ناب ترین حکم برسد و در این مسیر پیرایه های خرافی را بزداید اما این به معنی سنجیدن مصلحت و اعلام نظر خود نیست. از این سخنرانی معلوم می شود که نسبت امام صدر با کسانی که امروز با سنجه اخلاق عرفی، به خیال خود، اعتبار احکام اسلامی چون حجاب را تعیین می کنند چیست.

اما چرا امام صدر متفاوت است؟  امام صدر قائل به تدریج در اسلامی سازی جامعه بود و این موضوع را در سیر تحول فعالیت های او می توان مشاهده کرد. او اگر چه در ذهن خود مدینه فاضله ای داشت و نسبت به خوب و بد بی تفاوت نبود اما معتقد بود باید مثل پیامبر با توجه به ظرفیت مردم دست آنها را بگیرد و قدم به قدم با احکام شریعت و قواعد جامعه صالح مانوس کند. اما این حرکت تدریجی بهانه ای برای سکون نبود. او مثل ما نبود که عبارت «کار فرهنگی» را بهانه ای برای بی تفاوتی قرار می دهیم.

نمی شود مثلا به فلان عکس امام صدر با پرستارها استناد کرد وگفت نظر امام صدر درباره حجاب این بود. امام صدر درباره وضعیت فرهنگی لبنان می گوید مساله در لبنان برهنگی است. شهید چمران می گوید درصد بالایی از دخترانی که در عشرتکده های بیروت فاحشگی می کردند دختران شیعی بودند. حالا امام صدر آن دختری را که تا دیروز رقاصی و فاحشگی می کرد را از استضعاف مالی و فکری می خواهد نجات دهد و به سمت فعالیت های مفید اجتماعی سوق دهد؛ دانشکده پرستاری تاسیس می شود و دخترانی از همان طبقات اجتماعی دانشجوی این دانشکده هستند. امام صدر آدمی نیست که ناگهان از این دختران حجاب تمام بخواهد و از آنها فاصله بگیرد. این لباس نسبت به وضعیت دیروز آن دختران حجاب محسوب می شود. اما سقف خواسته های امام صدر این نبود.

متاسفانه امروز بسیاری از روشنفکران دینی و هر کسی که در دینش سست است و به احکام دینی توجه کافی ندارد، از امام موسی صدر دم می زنند و این هم از مظلومیت امام صدر است.

 


این چند خط را در ابتدا برای برادر خوبم شرف الدین نوشتم اما با پیشنهاد او دستی به سر و روی متن اولیه کشیدم و برای انتشار در اینجا آماده کردم. فردا  نهم شهریور سالروز ربوده شدن امام موسی صدر است. امام موسی صدری که ما نمی توانیم او را مرحوم بنامیم نه تنها بخاطر اسناد و ادله قطعی که دلالت بر حیات او دارد بلکه بخاطر همه سال هایی که در انتظار او بوده ایم. شدیدترین عواطف جوانی من معطوف به مردی بوده است که سی و هشت سال است در اسارت زندگی می کند. از ده سال پیش که با امام صدر اشنا شدم کمتر روزی بوده است که به او فکر نکنم و منتظر خبر آزادی او نباشم. هنوز هم ناامید نیستم و برای آزادی او دعا می کنم. دعا کردن کمترین کاری است که می توانم بکنم.

 

 

۶ نظر ۰۸ شهریور ۹۵ ، ۱۲:۳۴
شهاب الدین
1. پاینده باد جمهوری اسلامی ایران عزیز ما؛ دفاع از حق، دفاع از ناموس، دفاع از جان، دفاع از مملکت اسلامی ما؛ چه چیزی مقدس تر از دفاع و چه شخصی مقدس تر از مدافع؟ و مدافع همان سرباز است. سرباز مقدس است چون دفاع از مملکت در وقت ضرورت مقدس است.
2. آیا سرباز بودن یا دفاع کردن نیاز به مقدمه ای با نام دوره اجباری دارد و می بایست حتما 20 ماه از عمر یک پسر جوان در زمان صلح و در امور عمدتا غیرنظامی که بیشتر جنبه نیروی کار رایگان دارد بگذرد، تا در روز مبادا بتواند در دفاع از این مملکت سربازی کند؟( حدود 2 ماه آموزش نظامی و حدود 18 ماه کار رایگان غیر نظامی)
3. آیا دوره دو ماهه آموزشی به شکل کنونی یک سرباز را برای ورود به یک جنگ جدی آماده می کند؟ آیا آشنایی مختصر با چند اسلحه می تواند برای مقابله با انواع و اقسام جنگ افزارها و شیوه های نوین جنگی کافی باشد؟ آیا در جهان کنونی نباید اصل بر تربیت نیروی نظامی حرفه ای باشد و اگر نیروی نظامی حرفه ای در یک جنگ به اندازه کافی وجود نداشت آنگاه به عنوان سناریو دوم سراغ افراد معمولی با آموزش های  مختصر را گرفت؟
4. آیا خدمت به کشور امروز تنها با شیوه نظامی میسر است و اگر بناست یک جوان برای کشور کار رایگان انجام دهد عرصه دیگری برای خدمت که متناسب با ذوق و علاقه و تحصیلات او باشد وجود ندارد؟
5. آیا ادامه سربازی به شکل کنونی مصداق کاملی برای اسراف عمر جوانان این مرز و بوم نیست؟ آیا این منصفانه است و فایده ای برای مملکت دارد که ما تنها برای یک تصور موهوم از «مرد شدن»، دو سال از عمر و جوانی فرزندان ایران اسلامی عزیزمان را دور بریزیم؟ آیا کسی آثار سوء سربازی بر تحصیل اشتغال و ازدواج جوانان را بررسی می کند و مورد توجه قرار می دهد؟ به دلایل گوناگون در موضوعات متعددی با «حسن عباسی» همفکر نیستم اما انصاف و شهامت او را می ستایم وقتی در میان سکوت همگان او در عرصه عمومی در نقد «سربازی به شکل کنونی» سخن می گوید(مثلا اینجا) و درود می فرستم به شرف آن مسئولی که با وجود انتساب به دستگاه نظامی کشور، در نقد رویه کنونی سربازی سخنان بی نظیری را به زبان می آورد.(اینجا)
6. این روزها همه از داغ سربازان مظلوم جاده نیریز می سوزیم اما حتی اگر چنین حوادث تلخ ناگهانی هم رقم نخورد باید قدری تامل کنیم. عمر یک انسان به طور متوسط 70 سال است. با این حال گزاف نیست اگر بگوییم وقتی 35 نفر به سربازی می روند مثل این است که یک انسان برای همیشه مرده است.
7. این چند خط را به مناسبت پر پر شدن سربازان مظلوم جاده نیریز نوشتم. برای آنان که مادرانشان هرگز دوباره روی ماهشان را نخواهند بوسید. برای آرامش و آمرزش این جوانان خفته در خاک و برای صبر مادران و پدران داغدارشان لطفا یک سوره حمد بخوانید.

۲ نظر ۰۶ تیر ۹۵ ، ۰۳:۰۷
شهاب الدین

1. بدیهی است که در یک پست وبلاگی نمی توان به تمام زوایای موضوع آن پست پرداخت و مطلبی جامع نوشت. غرض در نوشته وبلاگی طرح مساله و ایجاد دغدغه و شاید دادن سرنخ یک راه حل است.
2.  رمضان از فردا آغاز می شود. ماه ضیافت خدا، ماه تشنگی ها و گرسنگی های عاشقانه فقط بخاطر خاطر عزیز حضرت الله. ماه خاطره های شیرین دور هم بودن های افطار و سحر، ماه شکستن عادت ها، ماه عبور از روزمرگی ها و ماه نوعی دیگر بودن.

3.  و اما شکستن عادت ها؛ حالا که روزها بلند است و روزه ها طولانی چه اصراری است که ساعات کار و فعالیت طبق روال سابق باشد. چرا جای شب و روز را کمی عوض نمی کنیم؟ دست اندرکاران سینما این موضوع را امتحان کردند و نتیجه خوبی گرفتند. سال گذشته یکی از تهیه کننده های سینما می گفت ما در صد سالی که از ورود سینما به ایران می گذرد فکر می کردیم ماه رمضان ماه رونق سینما نیست اما حالا تازه فهمیده ایم که فرصت افطار تا سحر ماه رمضان یک اکران استثنایی برای یک فیلم می تواند باشد حتی فراتر از سایر ماه ها. چرا صاحبان بقیه حرفه ها و مشاغل و اصناف این موضوع را امتحان نمی کنند. چرا لااقل بخشی از زمان خدمت رسانی مشاغل به ساعات شب منتقل شود؟ چرا در شب های ماه رمضان که مردم تازه بعد از افطار جان تازه ای می گیرند، بخش خدمات و تفریح شهری هم نباید همراه مردم بیدار باشد و به جای آن مردم روزها بیشتر استراحت کنند؟ ماه رمضان ماهی است با آداب خاص الهی. چرا نظم دنیوی یک جامعه اسلامی برای تناسب بیشتر با حال و هوای خاص ماه رمضان نباید تغییر کند؟
4. طبیعتا کسانی که روزه می گیرند از فیض اخروی بهره مند می شوند و چون برای معبود ومعشوق خود سختی می کشند یک نوع لذت مرموز عاشقانه را نیز تجربه می کنند، اما در امور دنیوی با توجه به ضعف ناشی از گرسنگی و تشنگی توان کمتری برای پیشبرد امور طبق روال سابق دارند. در این نقطه حکومت دینی می تواند به عنوان یک متغیر موثر نقش خود را ایفا کند. عمدتا از این زاویه سخن گفته می شود که حکومت برای جلوگیری از مظاهر روزه خواری چه می تواند بکند. اما کمتر از این سخن می گوییم که حکومت برای تسهیل امور دنیای کسانی که واقعا روزه می گیرند چه کاری می تواند انجام دهد. امشب در مسجد با یک بچه کنکوری 18 ساله هم صحبت شدم. دغدغه کنکور را داشت و اینکه چگونه باید از فردا با زبان روزه برنامه درسی مفصل خود را انجام دهد. می گفت بعضی ها روزه نمی گیرند و طبق همان روال سابق سیزده چهارده ساعت می خوانند اما من چه کنم؟ می گفت اگر فرصت کنکور برای همه ما - روزه بگیر و روزه خور- یک ماه کمتر بود و مثلا ما هفته دوم خرداد 95 کنکور می دادیم بهتر بود چون حداقل عدالت و مساوات رعایت می شد. اما حالا آنها یک ماه فرصت بیشتر دارند. به زبان ساده می گفت این منصفانه نیست که ما که می خواهیم به حرف خدا گوش کنیم از درس و کنکور و موفقیت عقب بمانیم و دوستان دیگر ما که خیلی تو نخ این چیزها نیستند از ما جلو بیفتند. می گفت یا قبل از ماه رمضان کنکور را برگزار می کردند یا حداقل یک ماه بعد از پایان ماه رمضان، تا ما دوره جمع بندی را شش دانگ درس بخوانیم. حرفش ساده است. او از حکومت دینی توقع دارد دین داری او را آسان کند و او را در این تنگنا قرار ندهد که یا روزه بگیر و آخرت را داشته باش و یا روزه بخور و به توفیق دنیایت برس. من هم با او موافقم و معتقدم اساسا وظیفه اضافه ای که حکومت دینی در قیاس با حکومت غیردینی دارد، تسهیل زندگی مومنانه مردم در تمام عرصه ها است.  متاسفانه مسئولین ما یاد گرفته اند با سو استفاده از مفهوم معاد ، بی تدبیر ها و بی برنامگی های خود را به روز جزا و آخرت حواله کنند و بگویند خدا به عوض این ناکامی دنیوی تو را پاداش اخروی خواهد داد. فقط این موضوع نیست و این بحث کلی است و باید در جای خود دنبال شود. در همه نقص های دنیوی مسئولین از توجه به وظایف خود فرار می کنند و شما را به طور افراطی به آخرت و پاداش یا عذاب الهی حواله می دهند. در صورتی که قرار نیست چون مومن به آخرت هستی در دنیا بهره ای نداشته باشی یا شکست بخوری. در موضوع این پست، یعنی در حکم روزه نیز ، شکست دنیوی مومنان گنجانده نشده است. این ما هستیم که با انعطاف ناپذیری و عدم برنامه ریزی، هزینه های دنیوی را به بچه کنکوری های مومن تحمیل می کنیم. چه اصراری است که کنکور را در همان زمان سابق برگزار کنیم؟ چرا انعطاف به خرج نمی دهیم؟ می دانم عده ای می آیند و میگویند: نه! روزه برای این است که سختی بکشی و مومن واقعی کسی است که در این بزنگاه ها خودش را نشان بدهد و روزه دار باید خود را...! بله روزه قطعا یک عبادت است که در آن اندازه ای از ریاضت شرعی وجود دارد اما قرار نیست ما نیز بر این ریاضت بیفزاییم و طوری برنامه ریزی کنیم که این ریاضت به اوج خودش برسد و مثلا انسان مومن در چند موقعیت دنیوی خود هم ناموفق شود!

5. طبق نقل تاریخ، اهل بیت هم در امور روزمره خود در ماه مبارک تغییراتی ایجاد می کردند تا حداکثر بهره را از این ماه ببرند. مشروح این مصادیق می تواند در یک پست مستقل مطرح شود. و اما حرف آخر اینکه باید ملازم با اهل بیت پیامبر باشیم و برای ماه مبارک طرحی بریزیم مخصوص خود این ماه، تا نه امر آخرت ضایع شود نه امر دنیا.
۱۲ نظر ۱۸ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۸
شهاب الدین

آدم هایی را می شناسم که می گویند زمانی بسیار مذهبی بوده اند و اکنون از مذهب بریده اند. وقتی عناصر مذهبی بودنشان را فهرست می کنند به اینکه نمازهای طولانی می خوانده اند یا اهل نماز شب یا فلان دعا و ذکر بوده اند یا پامنبری فلان مداح بوده اند و پنج ساعت بی وقفه سینه می زده اند و... اشاره می کنند. اینها البته از نشانه های ظاهری مذهبی بودن است اما آنچه چگونه بودن ما را تعیین می کند طرز فکر ماست. اگر فکر شما مذهبی نباشد ظواهر پایدار نخواهد بود. فکر را هم کتاب و سخنرانی خوب(استدلالی و عالمانه) تغذیه می کند. همانطور که کسی با کروات زدن لیبرال نمی شود با ریش گذاشتن و نماز خواندن و هیات رفتن هم مذهبی نمی شود. بالاتر از این بگویم: با هر روز قرآن خواندن بدون تامل، با هر روز زیارت عاشورا خواندن و بغض کردن هم کسی متدین نمی شود.

 

وضع اسف بار مطالعه در جامعه ما که معلوم است. این افسوس بزرگی است که حتی مجالس مذهبی ما نیز در آواز خواندن و مداحی خلاصه شده، که نهایت کارش این است که احساسات را تهییج می کند اما به تفکر و تامل و درایت دینی نمی انجامد. به جای اینکه محور جلسات ما علما باشند مداحان محور شده اند. مخاطب این جلسات سه ساعت سینه می زند اما سه دقیقه نمی تواند درباره اصول دینی که امام حسین برای احیا آن شهید شد، صحبت کند. نتیجه این است که یا در مقابل طرز فکر غیر دینی تسلیم می شود وکم کم از این ظواهر هم دست میکشد و لاییک می شود و یا اینکه به عنوان یک آدم احساسی سطحی، بازیچه سیاست می شود و به خیال خود به جنگ یزیدهای جناح سیاسی مقابل می رود.

 

یادم می آید زمانی که ما بچه بودیم ستاره مجالس نوجوانان «جواد فروغی» بود. یعنی محور جلسات، حداقل قاری و قرائت قرآن بود. از قرائت قرآن می شود به تامل و تفکر در قرآن رسید کما اینکه خود «فروغی» رسید و دروس دینی را دنبال کرد و به انگلیسی هم مسلط شد و به یک مبلغ توانمد تبدیل شد. اما امروز جشن «نوگلان مداح» برگزار می کنیم. نوگل مداح یا نوجوان مداح یا پیرغلام مداح چه چیزی برای عرضه دارد تا مخاطب خود را در برابر سیل تفکرات و شبهات ضددینی مقاوم کند و ایمان او را در این دوره حساس آخرالزمان حفظ کند؟ جوانی را می شناسم که از 16 سالگی تا 20 سالگی هر هفته به هیات فلان مداح می رفت و 5 ساعت سینه می زد و همین جوان امروز به جایی رسیده که با ساده ترین شبهات وهابیت دست از ولایت اهل بیت می کشد. آن چهار سال اگر فقط یک کتاب در اثبات ولایت اهل بیت خوانده بود یا چند جلسه سخنرانی خوب گوش کرده بود امروز وضعش این نبود. آن دیگری به عشق حسین اکتفا می کند و احکام دین جد حسین را با چهار تا شبهه ساده فیلسوفان ملحد غربی زیر پا می گذارد... نمی خواهم آواز و مداحی را کلا انکار کنم. بعضی از این اشعار در پرورش احساسات ما نسبت به اهل بیت موثر هستند. اما احساس کافی نیست. آواز و مداحی و ذکر و ورد و دعا به عنوان نمک غذا خوب است نه خود غذا. غذایی که فقط نمک باشد، می کشد، زنده نمی کند.

 

دستگاه های فرهنگی ما که گویا دانش و درایت و دلسوزی کافی ندارند و می خواهند عمر و جوانی ما را بسوزانند. خودمان به فکر باشیم.

 

در عمر ما گاهی نسیم معنویت می وزد و حال را خوش می کند. اگر احساس خوبی نسبت به مذهب پیدا کرده اید و به خدا و رسول و اهل بیت و نماز و دعا علاقمند شده اید از فرصت استفاده کنید و کتاب خوب بخوانید و سخنرانی خوب گوش کنید تا این حال خوب شما پایدار شود.

 

به قول یکی از اساتید ما عشق قبل از عقل پایدار نیست. اگر مخرب نباشد خیری هم ندارد. عشق بعد از عقل پایدار است و عاقل عاشق را به مقصد می رساند.


 کتابهای شهید مطهری و علامه طباطبایی یا سخنرانی های دکتر محمد اسدی گرمارودی و حجت الاسلام علوی تهرانی می تواند ریشه های اعتقادی شما را محکم کند. سخنرانی های دکتر اسدی را می توانید از سایت ایشان به نام عقل و وحی به طور رایگان دانلود کنید. برای دانلود رایگان سخنرانی های حجت الاسلام علوی نیز به سایت ایشان مراجعه کنید.


۱۳ نظر ۱۶ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۵۴
شهاب الدین

از جمله مهمترین مرزها بین انسان ها مرزهایی است که موقع سخن گفتن باید رعایت شوند. اگر در صحبت کردن مرزها و حریم ها رعایت شوند حریم شکنی به بقیه قسمت ها سرایت نمی کند. هم ادب و هم حیا بر این فضیلت دلالت دارند بخصوص بین دو غریبه یا به زبان دین بین دو نامحرم، و یا بین یک کوچکتر و یک بزرگتر.

حتی یک انسان باشخصیت غیرمتدین هم همین که به یک فرد غیرآشنا از افراد جنس مخالف رسید و یا با فردی بزرگتر از خود-حتی از جنس موافق- هم سخن شد بی هیچ مقدمه ای با او از در صمیمت وارد نمی شود و او را «تو» صدا نمی زند، بلکه به رابطه جدید فرصت می دهد تا اگر صمیمتی ایجاد شد شیوه ای صمیمانه را برای سخن گفتن انتخاب کند.

درباره مذهبی ها موضوع پیچیده تر است چه اینکه یک انسان مذهبی برای صمیمیت نیاز به سببی خاص دارد و صرف گذشت زمان مجوز صمیمت نیست. در مذهب اسلام شیوه تعامل با نامحرم شبیه به شیوه تعامل با محرم نیست. مخاطب قرار دادن بزرگتر نیز آدابی خاص دارد. به نظر می رسد مصداق مهمی از این رعایت کردن به کار بردن شناسه جمع به جای شناسه مفرد در افعال و همچنین استفاده از کلمه «شما» به جای کلمه «تو» است.

متاسفانه مدتی است  می بینیم دقت به این ظرایف در جامعه ما کمرنگ شده است،حتی در میان ما بچه های مذهبی. حرف از خطا نیست که خدا خطاپوش است و درِ توبه باز. آن که خطا می کند و میداند خطا می کند راه توبه را پیدا خواهد کرد. همه ممکن است گاهی پا را کج گذاشته باشند و باز به راه بازگشته باشند. اما از دست دادن یک فضیلت، از بین رفتن یک حریم، شکسته شدن یک سد و ایجاد یک رویه نادرست ما را دچار یک بی حسی عمیق می کند، بطوری که حتی از تشخیص زشتی عمل خود نیز عاجز می شویم.

اگر در سخن گفتن تفاوت محرم و نامحرم و بزرگتر و کوچکتر را نفهمیم و رعایت نکنیم بزودی ممکن است در اعمال و رفتار نیز بسیاری از دقت ها و  مراعات کردن ها را کم کم فراموش کنیم .

انحرافات بزرگ از زاویه های کوچک آغاز می شوند. احتیاط!

۶ نظر ۰۲ خرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۸
شهاب الدین

از کلیشه های سیاسی و اجتماعی گریزانم. از اینکه یا «اصولگرا» باشم یا «اصلاح طلب» یا راست یا چپ یا سوپر انقلابی یا ضدانقلابی فرار می کنم. البته حتما در بعضی افکار به یکی از این دو طیف گرایش دارم اما اینکه یک کلیشه کلاسیک از یکی از اینها باشم را نادرست می دانم.

به همین دلیل آدمهایی را که به نظرم در این کلیشه نبودن و در این وسط بودن موفق هستند، بسیار دوست دارم. آدمهایی مثل ابراهیم حاتمی کیا و علی مطهری، آدمهای منصفی که در کلیشه های یک جناح نمی گنجند. انصاف و عدل و راستی روش آنان است نه صرفا هماهنگی با یک طرز فکر. استقلال و راستی و اصالت آنها قابل احترام است حتی اگر نظری مخالف با نظر من و شما داشته باشند.

فقط ابراهیم حاتمی کیاست که دیده بان ارزش های شهدای ماست و بهترین خاطرات سینمایی ما از جبهه های جنگ را او رقم زده است و برای بچه های مدافع حرم اشک می ریزد و به مفهوم مقاومت در معنای جهانی آن باور دارد و برای احقاق حق «شیار 143 » فریاد می زند و از سینمای غیرمعتقد به مبانی انقلاب به صراحت انتقاد می کند و از جریان شبه روشنفکر برائت می جوید و در عین حال در نقد نیروهای خودسر امنیتی شاهکار «به رنگ ارغوان» را خلق می کند و با صدای بلند می گوید که در انتخابات سال 88 به «میرحسین موسوی» رای داده است و فیلم انتقادی درباره حوادث سال 88 می سازد که توقیف می شود و برای «سیدمحمد خاتمی» رییس جمهور اسبق کشور احترام خاصی قایل است و فیلم تازه اش «بادیگارد» را برای مهمان ویژه اش «بهزاد نبوی» اکران خصوصی می کند.

هر یک از دو جناح از بخشی از دیدگاه های او ناراضی اند اما مهم این است که او راضی است چون خودش است، راستگو و معتقد به حقیقت، بدون رنگ بدون دروغ بدون منفعت طلبی بدون هراس از مخالف بودن.

فقط «علی مطهری» است که  از «حجاب اجباری» دفاع می کند و به دولت ها درباره سستی در مقابله با بدحجابی تذکر شدید می دهد، و به رهبری برای رد صلاحیت هاشمی نامه می نویسد، و از «آرمان فلسطین» حمایت می کند، و از نبود آزادی بیان و عدم اجرای فصل حقوق ملت گله می کند، و درباره رفع حصر آن سه اسیر به مسئولین هشدار می دهد، و آرای فکری «میرحسین موسوی» را نقد می کند، و درباره ورود زنان به ورزشگاه ها نظری غیر از نظر سایر چهره های سرشناس دینی را ابراز می کند، و از طرح جداسازی محیط کار زنان و مردان در شهرداری استقبال می کند و برای «شهردار» نامه تشکر می نویسد، و از شهرداری به دلیل بلندمرتبه سازی های غیرقانونی در نطق خود انتقاد می کند، و صراحتا از نظارت بر رهبری می گوید و می گوید «برخی برداشت غلطی از ولایت فقیه دارند و آن را مخالف آزادی تفسیر می کنند» و  به صریحترین شکل ممکن می گوید «ولایت فقیه تعطیل عقل نیست».

«علی مطهری» بی اصول نیست، متعارض نیست. «علی مطهری» دستگاه فکری دقیقی دارد که لزوما با نوسانات سیاسی تنظیم نمی شود. روزی که صدها «علی مطهری» و «ابراهیم حاتمی کیا» داشته باشیم سیاست و جامعه به سوی اخلاق و عقلانیت و دین داری حرکت خواهد کرد.


عید مبعوث شدن «رسول اکرم» مبارک. ان شالله همه کسانی که مثل حضرتش فقط به حقیقت تعهد دارند امشب از پدر مهربانمان عیدی بگیرند.


به پیشنهاد نویسنده خوش ذوق رجعت صدر، لینک قسمتی از مصاحبه ابراهیم حاتمی کیا با مهرنامه به ذیل این مطلب اضافه می شود:
من شمشیری نیستم که بتوان با آن خیار پوست کند!


۶ نظر ۱۵ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۳۸
شهاب الدین

1. در حقوق شرکت ها برای جذب سرمایه، نظری مطرح است که می گوید همانطور که سرمایه با اراده خود و آزادانه به شرکت می اید باید بتواند آزادانه شرکت را ترک کند. البته این اصل نیز مطلق نیست و همه جا به یک اندازه مراعات نمی شود و در شرکت سهامی عام بیش از دیگر شرکت ها به این نظر توجه شده است. فایده اصلی این رویکرد این است که سرمایه از زندانی شدن نمی ترسد پس راحت تر به شرکت می پیوندد. اگر همه چیز خوب باشد می ماند و اگر هم از شرایط راضی نبود می رود. رفتن سرمایه شاید مطلوب نباشد اما نباید فراموش کرد که اگر احتمال زندانی شدن مطرح باشد بسیاری از سرمایه ها هرگز نمی آیند.

2. منظق بند اول را خوب در ذهن تجزیه و تحلیل کنید و حالا به نهاد ازدواج فکر کنید. در ایران امروز همه از قانونگذار گرفته تا خانواده ها در تلاش هستند که با ابزارهای مختلف خروج از ازدواج را سخت کنند. مرد با اقتدار سنتی ناشی از فقه می تواند زن را طلاق ندهد و خروج او را ناممکن کند و اگرچه در همان فقه شرط ضمن عقد وکالت در طلاق برای زوجه پیش بینی شده اما به دلایل مختلف هنوز استفاده از این شرط متعارف و شایع نیست. زن نیز با تعیین مهریه سنگین می تواند مرد را مجبور به ادامه زندگی و حفظ ظاهر کند، چون مرد می داند اگر دست از پا خطا کند شمشیر مهریه بر سر او فرود خواهد آمد و باید حداقل  110 سکه را بدهد تا از حبس و زندان و ندامتگاه رها شود. قانون گذار هم برای دشوار کردن خروج از ازدواج به دنبال اطاله دادرسی دعاوی طلاق است و به گمان باطل خود امیدوار است با طولانی شدن زمان دادرسی زن و مرد از صرافت جدایی بیفتند و دوباره به زندگی مایل شوند. آنان که این فرآیند را تجربه کرده اند می دانند که در دادگاه خانواده حلوا خیر نمی کنند و طولانی شدن دروه متشنج دادگاه تنها باعث غلبه خاطرات تلخ، و محو مختصر تصاویر زیبای زندگی مشترک می شود.

3. همه به دنبال سخت کردن خروج از ازدواج هستند و همین تصمیم جمعی باعث ترس از ورود به ازدواج شده است. این روزها از پسرها و دخترهای زیادی می شنوم که از ورود به ازدواج می ترسند چون خروج از ازدواج را غیر ممکن یا با هزینه بسیار ممکن می بینند. اگر بخواهیم ازدواج رونق بگیرد باید خروج از آن آزاد و آسان باشد. آسان بودن خروج از ازدواج لزوما به معنی ناپایداری زندگی مشترک نیست. هر کسی که هر اختیاری داشته باشد لزوما از آن استفاده نمی کند. اما داشتن اختیار خروج از ازدواج رغبت او را برای ورود بیشتر می کند. چون شخص خود را نه زندانی یک زندان بلکه مقیم یک باغ می بیند. به اختیار آمده و به اختیار نیز می تواند برود.

 

۶ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۲:۰۶
شهاب الدین